خیلی دور از اینجا در یک سرزمین پادشاه
دختر کوچولو زندگی میکرد که بالهای طلایی رنگ داشت.
وقتی مردم روستااونو دیدن گفتند: 《اوه، اون متفاوته》
و اونها به دختر یه خونه زیبا نشون دادند که توی سیاره مریخ بود.
و آنها گفتند:《 بیا اینجا و برای همیشه زندگی کن》
و دختر جوان گفت:《 زندگی توی مریخ با اینجا فرق میکنه راحت، تمیز و خوشگله. آه،آره》
ولی...ولی چجوری به اونجا میری؟
کجا میشه تاکسی گرفت؟
کدوم اتوبوس رو باید سوار شد. درسته؟
و..و وقتی رسیدی به اونجا از کجا باید بفهمیکه به مقصد رسیدی؟
دفتر خاطرات عزیزم این زندگی من منه!
و تو راهت رو گم کردی عزیزم این چیزی نبود که ما دنبالش بودیم.
《خیلی متشکرم، گور پدرت و خداحافظ》
آره من همه ش رو میرم تا ببینم هیچ کس به خاطر من اینجا نیومده.
برو برو ببین برو ببین ،برو یه نفر دیگه رو ببین
من بِدرد این نمیخورم.
و تازه اگه بدرد بخورم اونوقت چی، بدرد چه کاری میخورم؟
《الان نباید بری》
《مجبورم که برم، باید به کارم برسم》
《بیخیال فقط بمون و مواظبم باش من به مراقبت نیاز دارم》
《مزخرف نگو》
کتاب عزیز این یک روز دیگه از زندگی منه. زندگیای که که انگار یه کتابه.
کتابی که داخل یه جعبه ست و جعبهای که شش وجه داره در داخلش و خارجش.
اما چجوری میفهمیداخلش چیه؟
چجوری میشه چیزهای داخلش رو در آورد؟
یکی بود یکی نبود
یه دختر با بال طلایی توی یه جعبه قشنگ زندگی میکرد و همه دوستش داشتند.
《من باید برم. نمیتونم》
《کجا بری؟》
《خب مجبورم بِرم》
《مجبورم برم. مجبورم برم. همه مجبورن برن. هر کی مجبور باشه بره کدوم قبرستونی میره؟》
و اون رفت توی اون خونه قشنگ زندگی کنه.
همه دوستش داشتند و اون خیلی خیلی خوشحال بود.
اما مردم روستا فقیر بودن و شبها وقتی دخترک میخوابید به درون خانه اش میآمدند و قسمتی از بالهای او را میکندند. میفروختند و پول در میآوردند به این ترتیب دخترک قسمتی از بالهای خود را از دست داد.
بالهایش را داشت اما دیگر نتوانست پرواز کند.
تنها چیزی که باید بهش توجه کنی اینه که اینها به خاطر تو نیست.
اینها به خاطر تو نیست.
چیزی که اونها بهش نگاه میکنند تو نیستی.
من اینو میفهمم. اگه بزاری اینجوری پیش بِرِه خودتو داغون میکنی بنابراین باید خودتو از وقایع اطرافت جدا کنی و یه جای دیگه باشی.
اما من نمیدونم اون "یه جای" دیگه کجاست. تو میدونی؟
یا اصلا چطوری باید خودمو از بقیه جدا کنم؟
《تو میتونی هر کاری که میخوای انجام بدی.》
راستی؟ من چیزی رو میخوام؟ من چی میخوام؟
《لحظهها رو تصرف میکنیم》
من فکر میکنم کارما برام نقشههای بزرگی کشیده.
من همیشه توی اوج هستم.
سوپر باحال!!
لبخند بزن.. حالا بهتر شد.
و مردم گفتند:《اوه. اون اونقدرا هم متفاوت نبود》
و اونو از خونه قشنگ بیرون کردن و توی خیابون انداختن.
و اون رفت و دیگه هیچ وقت برنگشت!!
و خیلی زود مردم دوباره گرسنه شدند و به خونه قشنگ رفتن اما دیگه هیچ طلایی باقی نمونده بود.
روزهایی هست که بدون هیچ دلیلی ناراحتی. یه بدن سنگین که روی تخت مچاله شده. سرش پر شده از فکرای مختلف و بی صدا شروع به گریه میکنه اما هنوز هم عقربهها و ثانیهها شروع به حرکت میکنند!
چشمهام رو میبستم و بهار هزاران مایل دورتر به نظر میرسید. اشکالی نداره...هر جوری که میخوای اسمم رو صدا کن
میگن زندگی فقط یه تراژدیه و تنها کاری که باید بکنی عدت کردن به این ماراتونه.
روزهایی بود که انگار همه به جز من قوی به نظر میرسن. انگار که من تنها کسی ام که دارم سخت میگیرم. حتی همین الانم کلی فکر و خیال دارم.
میبینی؟
تپشهای نامنظم قلبم ادامه دارن و کلمات رفته رفته معنای خودشونو از دست میدن و محو میشن.
چرا اینقدر تلاش کردم؟
و یک دفعه به آسمون نگاه میکنم و میبینم ماه کامله.
چیزی تغییر میکنه؟ نه هیچ چیزی تغییر نمیکنه.
ولی این روز بالاخره به پایان میرسه و تموم میشه.
روزی جدید آغاز میشه و هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده. تو خوشحال خواهی بود. مثل لحظه اول زندگی خوشحالی. و دوباره همه چیز ساده و زیباست.
باز هم نمیتونم فقط یه چهره ساده رو بهتون نشون بدم و دست از چندگانگیهام بردارم. تقصیر منه؟ چرا من؟
فقط صدام اکو میشه و سوالاتم چندین بار دوباره از خودم پرسیده میشه. هیچ جوابی نیست
نفست رو برای مدت کوتاهی نگه دار اما نه خیلی طولانی.و در آخر شادتر باش. چون تو قراره خوشحال باشی!!
چون تو برای اینکار ساخته شدی!!!
مامانم: اینا چیه میخونی؟ برا منم بفرست میخوام نگاهشون کنم.
کار و کاریابی در ترکیه16|http://www.yut.ir/images/002.gif|1
از ماجرا های من و مامان🤐16|http://www.yut.ir/images/002.gif|1
بهانه کن...که بتان را بهانه آیین است!16|http://www.yut.ir/images/002.gif|1
اصلا من به جهنم!16|http://www.yut.ir/images/002.gif|1
فقط خنده هات باشه تو زندگیم...16|http://www.yut.ir/images/002.gif|1
فقط خنده هات باشه تو زندگیم...16|http://www.yut.ir/images/002.gif|1
فقط خنده هات باشه تو زندگیم...تعداد صفحات : 1